بررسی واژه شناختی «نصاری» و «انجیل» در قرآن

پدیدآوروحی فتوحیشتا درغازلی

نشریهپژوهش‌های قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیفطری بودن نیایش

share 2205 بازدید
بررسی واژه شناختی «نصاری» و «انجیل» در قرآن

لوحی فتوحی و شتا درغازلی
ترجمه سید مصطفی احمدزاده

چکیده: با وجود شباهتهای واضح میان تصویر عیسی (ع) در قرآن و انجیل، تفاوت های گزارشهای دو کتاب، بنیادی و اساسی است و مهم تر از آن جزئیاتی است که بین هر دو کتاب مشترک است؛ عیسای قرآن، انسانی است که از جانب خداوند به او وحی شده است، در حالی که عیسای انجیل، طبیعت و منشأ الهی و از وی با عنوان «پسر خدا» یاد می شود.
پژوهش حاضر، سعی دارد به بررسی تفاوت های میان داستان عیسی(ع) در قرآن و مشابه اش در انجیل بپردازد، بویژه تفاوت هایی که مورد بی توجهی یا غفلت واقع شده اند در این راستا، ریشه شناسی واژه «نصارا» و پیامدهای تاریخی بسیار مهم اختلاف بین داستان عیسی(ع) در قرآن و انجیل، و همچنین ریشه شناسی واژه «انجیل» مورد بررسی قرار گرفته است. نگارنده به این نتیجه رسیده است که اطلاعات مطرح شده در انجیل، استواری ندارند، چه رسد به اینکه قانع کننده هم باشد. هر چند با حقایق تاریخی مشهور سازگار باشد و نتیجه اینکه جنبه های مهم تاریخ حضرت عیسی(ع) تحریف شده است.
از سوی دیگر، اطلاعات قرآنی بر حقایق تاریخی مربوط به حضرت عیسی(ع) پرتو افکنده است که از طریق منابع دیگر نمی توان بدان دست یازید.
نکته مهم اینکه هر چه کتاب مقدس بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد نقاط ضعف آن بیشتر آشکار می شود در حالی که قرآن هر چه بیشتر مورد بررسی قرار می گیرد تحریف ناپذیری آن بیشتر نمایان می شود.

مقدمه

قرآن و انجیل در موضوعات چندی در مورد عیسی مسیح اتفاق نظر دارند. مثلاً هر دو كتاب، تأكید می كنند كه عیسی به صورت معجزه آسایی از مادرش مریم متولد شده است و پدر ندارد. قرآن در مورد تولد معجزه آمیز عیسی می فرماید:
«إذ قالت الملائكة یا مریم إنّ الله یبشّرك بكلمة منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیهاً فی الدنیا و الآخرة و من المقرّبین. و یكلّم الناس فی المهد و كهلاً و من الصالحین. قالت ربّ أنّی یكون لی ولد و لم یمسسنی بشر قال كذلك الله یخلق ما یشاء إذا قضی أمراً فإنّما یقول له كن فیكون. و یعلّمه الكتاب و الحكمة و التوراة و الإنجیل»
آل عمران/45ـ48
چنین بود كه فرشتگان گفتند ای مریم خداوند تو را به كلمه خویش كه نامش عیسی مسیح فرزند مریم است و در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان(الهی) است، بشارت می دهد. او در گهواره [به اعجاز] و در میانسالی [به وحی] با مردم سخن می گوید و از شایستگان است. [مریم] گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندی باشد، حال آنكه دست هیچ بشری به من نرسیده است؛ گفت خداوند بدین سان هر چه را بخواهد می آفریند؛ [و] چون اراده او به كاری تعلق گرفت، به آن می گوید موجود شو، و بی درنگ موجود می شود. و به او كتاب و حكمت و تورات و انجیل می آموزد.
انجیل به روایت متی این گونه بیان می كند:
«واقعه تولد عیسی مسیح بدین شرح است: مریم، مادر عیسی كه در عقد یوسف بود، قبل از ازدواج با او بوسیله روح پاك خدا آبستن شد(18) یوسف كه سخت پای بند اصول اخلاق بود، تصمیم گرفت نامزدی اش را به هم بزند، ولی خواست بی سروصدا این كار را بكند تا آبروی مریم نرود.(19) همین طور كه در این افكار غوطه ور بود به خواب رفت. در خواب فرشته ای را دید كه به او می گفت: یوسف، پسر داود، از ازدواج با مریم نگران نباش. آن بچه ای كه در رحم او هست از روح پاك خداست.(20) مریم پسری می زاید، و تو اسم او را عیسی (یعنی نجات دهنده) می گذاری، چون او قوم خود را از گناهان شان آزاد خواهد كرد.(21)» (متی، 1/21ـ18)
همچنین هر دو كتاب به معجزات عیسی(ع) پرداخته اند؛ اما در ذكر جزئیات و معجزات هم داستان نیستند؛ مثلاً از یك سو در انجیل از «صحبت كردن حضرت عیسی در كودكی درون گهواره» یا «آفرینش پرندگان ازخاك» سخنی به میان نیامده است:
«إذ قال الله یا عیسی ابن مریم اذكر نعمتی علیك و علی والدتك إذ أیدتك بروح القدس تكلّم الناس فی المهد و كهلاً و إذ علّمتك الكتاب و الحكمة و التوراة و الإنجیل و إذ تخلق من الطین كهیئة الطیر بإذنی فتنفخ فیها فتكون طیراً بإذنی و تبرئ الأكمه و الأبرص بإذنی و إذ تخرج الموتی بإذنی و إذ كففت بنی اسرائیل عنك إذ جئتهم بالبینات فقال الذین كفروا منهم إن هذا إلاّ سحر مبین» مائده/110
چنین بود كه خداوند گفت ای عیسی بن مریم، نعمتم را بر خود و بر مادرت به یادآور كه تو را به روح القدس یاری دادم كه در گهواره [به اعجاز] و در میانسالی [به وحی] با مردم سخن گفتی؛ و یاد كن كه به تو كتاب و حكمت و تورات و انجیل آموختم؛ و یاد كن كه به اذن من از گل چیزی به هیأت پرنده می ساختی و در آن می دمیدی و آن به اذن من پرنده [ای جاندار] می شد و به اذن من نابینای مادرزاد و پیس را بهبود می بخشیدی، و یاد كن كه مردگان را به اذن من زنده [از گور] بیرون می آوردی؛ و یاد كن كه چون برای بنی اسرائیل معجزاتی آوردی [آسیب و آزار] آنان را از تو بازداشتم، آن گاه كفرپیشگان ایشان می گفتند: این جز جادوی آشكار نیست.
از سوی دیگر، انجیل نیز به معجزاتی اشاره كرده كه در قرآن نیامده است، مانند «تبدیل كردن آب به شراب توسط حضرت عیسی(ع)»:
«دو روز بعد، مادر عیسی در یك جشن عروسی در دهكده قانا در جلیل مهمان بود.(1) عیسی و شاگردان او هم به عروسی دعوت شده بودند.(2) در وسط جشن، شراب تمام شد. مادر عیسی با نگرانی پیش او آمد و گفت: «شرابشان تمام شده است».(3) عیسی فرمود: من حالا نمی توانم كاری بكنم، چون هنوز وقتش نیست معجزه كنم(4) با این حال، مادر عیسی به خدمتكاران گفت: هر دستوری به شما می دهد اطاعت كنید.(5) در آنجا شش خمره سنگی بود كه فقط در مراسم مذهبی از آن استفاده می شد و هر كدام در حدود 100لیتر آب می گرفت، (6) عیسی به خدمتكاران فرمود: این خمره ها را پر از آب كنید. (7) وقتی پركردند، فرمود: حالا كمی از آن را بردارید و پیش كدخدا ببرید. (8) وقتی كدا خدا آن آب را كه شراب شده بود چشید، داماد را صدا زد و گفت: چه شراب عالی! مثل اینكه شما با دیگران خیلی فرق دارید، چون معمولاً در جشنها، اول با شراب خوب از مهمانها پذیرایی می كنند و بعد كه همه سرشان گرم شد شراب ارزان تر را می آورند. (9) ولی شما شراب خوب را برای آخر نگه داشتید.(10)»
(یوحنا، 2/10ـ1)
با توجه به این حقیقت كه در قرآن همه انواع شرابها حرام است، قرآن بی هیچ چون و چرایی معجزه اخیر ـ تبدیل آب به شراب ـ را رد می كند.
در حالی كه شباهتهای واضحی بین تصویر عیسی(ع) در قرآن و انجیل وجود دارد؛ در حقیقت، اختلافات بین گزارشهای هر دو كتاب بنیادی و اساسی است و مهم تر از آن جزئیاتی است كه بین هر دو كتاب مشترك است. یكی از آن اختلافات اساسی این است كه عیسای قرآن، انسانی است كه از جانب خداوند به او وحی شده است، در حالی كه عیسای انجیل، طبیعت و منشأ الهی دارد و از وی با عنوان «پسر خدا» یاد می شود.
جای شگفتی نیست كه مورّخان و متكلمان غربی گرایش شدیدی به عیسای انجیل نشان داده اند، اما برای مطالعه عیسای قرآنی وقت و كوشش اندكی اختصاص داده اند. یك دلیل روشن آن، این است كه بر اساس عقیده ای رایج بر این باور بودند كه قرآن ارزش تاریخی ندارد، و آن را یك برداشت آزاد از انجیل تلقی می كردند. بنابراین، اگر چه مورخان بسیار تلاش كرده اند تا عیسای انجیلی را بر اساس تاریخ مستندی گزارش كنند، اما هرگز به كمك جستن از قرآن ِمغفول نیندیشیدند.
پژوهش حاضر، سعی دارد تا این وضعیت را بهبود بخشد و در جهت اصلاح آن گام بردارد. در اینجا قصد داریم به بررسی تفاوتهای میان داستان عیسی(ع) در قرآن و مشابه اش در انجیل بپردازیم، بویژه تفاوتهایی كه مورد بی توجهی یا غفلت واقع شده اند. ابتدا به ریشه شناسی واژه «نصارا» می پردازیم. هدف نهایی این است كه عوارض تاریخی بسیار مهم اختلاف بین داستان قرآنی عیسی و همتای انجیلی اش را آشكار سازیم. همچنین ریشه شناسی واژه «انجیل» را كه نسبت به واژه «نصارا» از دشواری كمتری برخوردار است، مورد مطالعه قرار خواهیم داد. در پایان، یادآور واقعه تاریخی ای خواهیم شد كه اناجیل به عنوان «شام آخر» وارونه جلوه اش داده اند.

1. ریشه شناسی «نصارا»

در متن یونانی انجیل، عیسی Nacapaios نزریوس (Nazorios) یا Nacapnvos نزارنوس (Nazarenos) نامیده شده است. در انگلیسی هر دو واژه به (Nazarene) ترجمه شده اند. اولین شكل نام یونانی عیسی فقط در انجیل یوحنا (19/9 و 18/7 و 18/5) و دركتاب اعمال (8/22 و14/6 و 10/4 و 6/3 و 22/2) به كار رفته است و به نظر می رسد در متّی (71/24 و 23/2) و نیز در لوقا (37/18) ترجیح داده شده است. اما مرقس (Mark) پیوسته شكل دوم نام عیسی را به كار می برد (6/16 و 67/14 و 24/1 و Mark) كه در لوقا (19/24 و 34/4) نیز این نام آمده است. اولین نام نیز یك بار در كتاب اعمال (5/24) به كار رفته است و به مسیحیان اشاره می كند؛ آنجا كه خطیب ترتولوس(Tertullus)، به پولس(Paul) تهمت می زند كه «سر حلقه فرقه نصارا» است.
به عقیده نویسنده انجیل متّی، نام عیسی ـ نصارا ـ از نام شهری مشتق شده است كه عیسی در آن بزرگ شده است؛ یعنی «ناصره»:
«و در شهر ناصره ساكن شد. باز در اینجا پیشگویی كه به وسیله پیغمبران شده بود جامه عمل پوشید كه: «او ناصری خوانده خواهد شد» (متی، 23/2).
در واقع، در حالی كه گاهی اوقاتNacapaios و Nacapnvos به Nazarene ترجمه می شوند، و بعضی اوقات دیگر به «اهل ناصره» ترجمه می شوند.
برخی محققان، ریشه شناسی متایی نصاری را پذیرفته اند (مثل Pellett، 525/1962؛ 281:1988 ، Allison و Davies)، اما مشكل زبانی ریشه شناسی یادشده را نیز خاطر نشان ساخته اند. برخی پژوهشگران گفته اند اشتقاق Nacapnvos از Nacape مشكل آفرین نیست، اما اشتقاق همان واژه از Nacapaios درست نیست. دایرة المعارف بریتانیكا در مدخل «نصارا» بیان می دارد كه معنای دقیق همین نام «معلوم» است. اما ادعا كرده است كه به رغم اشكال یادشده بعید نیست كه كلمه نخست از كلمه دوم مشتق شده باشد. (مثل Moore، 428/1920؛ 281/1988 و Allison و Davies). كلمان (Cullmanne) نیز خاطر نشان ساخته است كه املا نام شهر عیسی در متون مقدس تفاوت دارد. از این رو حقیقتاً ممكن نیست اشتقاق یادشده را قابل قبول بدانیم؛ اگر چه او بر نظریه خود پافشاری می كرد، برای این سؤال كه «چگونه در یونانی شكل نامتعارف Nacapaios جایگاهش را حفظ كرد و همواره در كنار شكل ساده Nacapnvos ـ كه بعد از همه شكلهای دیگر پدید آمد ـ در دسترس بود؟ پاسخی روشن نیافت.» (كلمان، 523/1962).
دلایل متقن دیگری وجود دارد تا این ادعا را رد كند كه عیسی با نامی شناخته شده كه به معنی «اهل ناصره» است، و آن اینكه متّی چگونه واژه نصارا را فهمید. «ناصره» اولین بار در انجیل آمده است و منبع مستقل قدیمی تری كه مخصوصاً در آن از این شهر یاد شده باشد در دست نیست. در عهد عتیق در تلمود از این شهر سخنی به میان نیامده است. غیر از انجیل، قدیمی ترین یاد كرد «ناصره» به Julius Africanus(CE، 240 ـ170) بر می گردد كه توسط اسقف و مورّخ یوسبیوس اهل قیصریه (متوفای حدود 340 میلادی) به عنوان شاهد ارائه شده است. محققان به طور معمول پذیرفته اند كه علت عدم ذكر نام «ناصره» در گزارشهای تاریخی قدیمی آن است كه شهر ناصره شهری كوچك و بی اهمیت بوده است. (مثل 429/1920 و Moore؛ 524/1962، Pellett).
بر اساس كاوشهای باستان شناسی تخمین زده می شود كه جمعیت ناصره در زمان عیسی بین دو تا پنج هزار بوده است. (195/1988، Mertz و Theissen). این تخمین كاملاً ممكن به نظر می رسد. اما سؤالی كه اینجا مطرح می شود آن است كه اگر ناصره شهری بدین پایه بی اهمیت بود چرا برخی كوشیده اند تا عیسی را با آن مرتبط سازند؟ به هر روی، هیچ شخصی به دلیل ارتباطش با محلی كه به اندازه همان شخص ناشناخته است، معرفی نشده است!
مشكل این است كه نمی توان عیسی را با یك شهر بی اهمیتی مثل ناصره مرتبط دانست، بلكه هر برداشت كلی كه طبق آن نام شهری به عیسی داده شود ـ حتی اگر یك شهر بزرگ و عمده باشد ـ باز مشكل ساز است. دیویس (Davies) و آلیسون (Allison) (281/1988) اشاره كرده اند كه رسم رایجی در میان یهودیان بود كه اشخاص بر اساس محل تولدشان شناخته می شدند. اما عیسی به هیچ وجه یك شخص عادی نبوده است تا این رسم بر او جاری شود. عیسی نمی تواند به نام شهری كه در آن بزرگ شده بود یاجایی كه در آن مشهور شده بود نامیده بشود. زیرا او از زمان نوزادی اش و بعد از تولد معجزه آمیز و غیرعادی اش دو نام منحصر به فرد پیدا كرد. این مسلّم است كه عیسی به اسمی نامیده می شد كه خاطره تولد منحصر به فردش را در ذهن مردم جای می داد. این مطلب در واقع همان چیزی است كه قرآن می گوید اتفاق افتاده است.
بر پایه مراد قرآن، فرشتگان گفتند به مردم كه پسرش به عنوان «المسیح»، «عیسی» و «ابن مریم» مشهور خواهد شد:
«إذ قالت الملائكة یا مریم إنّ الله یبشّرك بكلمة منه اسمه عیسی ابن مریم وجیهاً فی الدنیا و الآخرة و من المقرّبین» آل عمران/45
چنین بود كه فرشتگان گفتند ای مریم خداوند تو را به كلمه خویش كه نامش عیسی مسیح فرزند مریم است و در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان [الهی] است، بشارت می دهد.
در بیشتر موارد قرآن، «مسیح» با نام دوم عیسی«ابن مریم» ذكر شده است. ما در اینجا نگاه خود را به نام «ابن مریم» كه در قرآن در برابر «مسیح» آمده است، معطوف خواهیم كرد. اگر چه «مسیح» نیز نام مهمی برای عیسی است، اما پاسخ به این سؤال كه چرا همراه با «ابن مریم» در قرآن آمده است از حوصله این پژوهش خارج است. در حالی كه در قرآن نام او «عیسی» و لقب او «ابن مریم» و «مسیح» آمده است، قرآن از این پیامبر با نامی كه نظیر «نصارا» باشد ـ همچنان كه انجیل آورده است ـ یا نامی كه عیسی را به شهر خاصی مرتبط سازد، هرگز یاد نكرده است.
عیسی به عنوان پسرمریم از زمان تولدش مشهور شد، زیرا او بدون پدر متولد شده بود. ماهیت تولد عیسی باعث شده است كه مردم هنگام اشاره به عیسی ناگزیر از نام «ابن مریم» استفاده كنند. عیسی از همان روزهای نخستین عمر خود نامهای معروف بسیاری داشت. با توجه به این نكته روشن می شود كه در مراحل بعدی زندگی اش نیازی به نام گذاری برای وی نبود. نیز دلیلی نداشته است كه برای عیسی نام جدیدی وضع گردد؛ حتی هنگامی كه دامنه اخبار مربوط به معجزات وی گسترش یافت؛ زیرا پیش از این نامهای سابقش بر بزرگ ترین معجزه وی در زندگی اش اشاره دارند. حتی بی معنی تر به نظر می رسد كه نام منحصر به فرد «ابن مریم» جایگزین اسم عمومی عیسی شود كه تنها او را به یك مكان خاص مرتبط می سازد.
هر شخصی از اهل آن شهر، می توانست بدین شیوه ـ به نام مادرش ـ نامیده شود، اما فقط به عیسی نامی داده شده كه از معنایی بیانگر تولد او بدون پدر، اشتقاق یافته است. از این گذشته، به هیچ وجه منطقی به نظر نمی رسد كه بگوییم پیروان عیسی نام مشهور و معنی دار «ابن مریم» را با نامی بی احساس، مبهم، خنثی، و بی طرفانه كه فقط عیسی را به یك شهر مرتبط می سازد و بدیهی است كه معنایی كم اهمیت دارد جایگزین كرده باشند. بنابراین، گفته انجیل مبنی بر اینكه نام عیسی از «ناصره» گرفته شده، نامعقول و نادرست است.
اما چگونه می توان علت وجود نداشتن نام تاریخی عیسی «ابن مریم» را در انجیل بیان كرد؟ همان نامی كه در قرآن آمده است. بله، این گونه نیست كه انجیل كاملاً از نام «ابن مریم» عاری باشد، زیرا انجیل این نام را در شكلی تحریف شده می پذیرد. نام درست «ابن مریم» منشأ نام غلط «پسر انسان» در انجیل است. اما چرا این تحریف در انجیل رخ داده است؟ در واقع، چگونه این مطلب منطقی خواهد بود كه شخصی را پسر انسان بخوانیم، در حالی كه هر انسانی پسر انسان است و كدام عقل سلیم این مطلب را خواهد پذیرفت. این لقب بیشتر در پی آن بود كه هدف ظریف تری را دنبال كند تا اینكه صرفاً به عیسی اشاره كند. كسانی كه این اصطلاح «پسر انسان» را جعل كردند، هدفشان تأكید بر این بود كه به طبیعت دو سویه عیسی به عنوان پسر انسان و پسر خدا پی برده اند. وضع كنندگان نام «پسرانسان»، با این نام، تلویحاً بر نام دومی كه مردم به عیسی دادند ـ «پسر خدا» ـ تأكید كردند. واقعاً نام «ابن مریم» نام منحصر به فردی است كه تنها به عیسی اشاره داشته و دارد، اما مبدعان نام «پسر انسان» بیشتر در پی چیزهایی بودند كه به «پسرخدا» اشاره كند تا به «عیسی».
مجموع ادعای انجیل كه عیسی با نام «نصارا» شناخته شده بود و ریشه شناسی متایی این واژه مشكل ناگشودنی دیگری نیز دارد. ما پیش از این یادآوری كردیم كه كتاب اعمال (5:24) به علاوه نویسندگان بعد، جمع كلمه «نصارا» را برای اشاره به پیروان عیسی(ع) به كار می بردند. اكنون حتی اگر ما بپذیریم كه عیسی چون در ناصره زندگی می كرد «نصارا» نامیده شد، بی شك منطقی نخواهد بود كه این واژه را آن چنان توسعه دهیم تا پیروان او را كه از سرزمین های مختلف آمده بودند نیز دربرگیرد. بدیهی است كه پیروان نصارا ـ در مفهوم متایی این واژه ـ خودشان نصارا نشدند! كلمان به سهم خود به این نكته توجه كرده است كه اگر نصارا به معنی «شخصی از ناصره» ـ همچنان كه متی معتقد است ـ باشد، پس اگر [مسیحیان] عبارتی مثل «مردی از ناصره» را به كار می بردند، بی شك غیرمتعارف بود (كلمان، 1962/523).
بنابراین، قبول ریشه شناسی متایی واژه نصارا به عنوان نام عیسی آن قدر از احتیاط به دور است كه دیوید و آلیسون نیز آن را نپذیرفته اند (281/1982).
نویسنده انجیل متی در مورد اشتقاق نصاری از ناصره، این پیشگویی را از تورات نقل می كند:
«پس یوسف بی درنگ با بچه و مادرش به اسرائیل برگشت. (21) ولی در راه وقتی شنید كه پسر هیرودیس، آژكلائوس، جانشین پدرش شده و در یهودیه سلطنت می كند، ترسید. باز در عالم خواب به او وحی رسید كه به یهودیه نرود، پس او به استان جلیل رفت(22) و در شهر ناصره ساكن شد. باز در اینجا پیشگویی كه به وسیله پیغمبران شده بود جامه عمل پوشید كه: «او ناصری خوانده خواهد شد(23). » (متی2/23ـ21)
در واقع، نویسنده انجیل از سطح یك مورخ موثق و شایسته نیز پایین تر است، زیرا دلیل پیش پا افتاده او بر پایه پیشگویی است كه نقل می كند؛ در صورتی كه این پیشگویی در هیچ جای تورات نیامده است.
این خبر دروغ، اعتبار ریشه شناسی خاصی را تضعیف می كند. حتی با چشم پوشی از تمام مشكلات بالا نسبت به اشتقاق نصارا از ناصره، این اشتیاق هنوز در معرض اتهام است، زیرا اصل و اساس ندارد. با توجه به تعداد ریشه های ممكن دیگر، واقعاً هیچ دلیلی در دست نیست تا قبول كنیم كه نصاری از ناصره مشتق شده باشد. (به طور مثال بنگرید به احتمالات جمع شده توسط دیوید و آلیسون، 1988).
اما نتیجه مهم دیگری نیز از نقل قول متی ـ عبارت ساختگی به سبك انجیل ـ به دست می آوریم. رندل هلمز (1989) نشان داده است كه نویسندگان اناجیل از هیچ تلاشی در ارتباط دادن عبارات انجیل با حوادث زندگی عیسی فرو گذار نكرده اند تا بیان كنند كه عیسی به وحی های انجیل، عامل بود. اما این طرز نگرش آن قدر قاطع بود كه در خود اناجیل، تاریخ عیسی نوشته شده بود تا عیسی را به عنوان مظهر گفته ها و خبرهای اناجیل قدیمی به تصویر بكشد. این بیان می كند كه در مورد بحث ما دگرسانی روی داده است. به عبارت دیگر، از آنجا كه نام ناصری قبلاً رایج بود، چیزی كه نویسنده انجیل نیاز داشت اختراع كند عبارتی معادل آن از عهد عتیق بود، و او نیز دقیقاً همان كار را انجام داد.
امروزه، این حقیقت پذیرفته است كه هیچ مدركی در دست نیست تا نام ناصری را به نام شهر ناصره مرتبط كند. نیز دلیل بسیار محكمی در مقابل چنین اشتقاقی وجود دارد. جالب است كه قرآن چهارده قرن پیش از این، بیان كرده كه اشتقاق ناصری از ناصره اشتباه است. نیز ریشه شناسی كاملاً متفاوتی برای ناصری ارائه كرده است. علاوه بر این، در قرآن كاملاً روشن است كه ناصری نامی برای عیسی نبوده بلكه نام پیروان عیسی بوده است. حتی محققانی كه نسبت به دیگران به ارتباط بین ناصری و ناصره معتقدند، نظر خود را بر پایه این فرض اشتباه بنا كرده اند كه ناصری نام عیسی بود، در صورتی كه هرگز چنین نبود، بلكه عیسی فقط به «ابن مریم» و «مسیح» معروف بود.
واژه های قرآنی همگون با «ناصری» و «ناصری ها» به ترتیب «نصرانی» و «نصارا» هستند. وضع شكلهای مفرد و شكلهای جمع این واژه و یا گنجانیدن آنها در زبان عربی، از سوی قرآن و در زمان نزول آن، انجام نگرفته است. پیش از قرآن برای اشاره به مسیحیان، از این واژه ها استفاده می شد. در عربی، این اصطلاحات، معنایی بیش از این را به ذهن متبادر نمی سازند. روشن است كه شكلهای مفرد و جمع این واژه با یكدیگر ارتباط دارند. نتیجه اینكه، به كارگیری واژه های نصرانی و نصارا از سوی اعراب، یا نشانگر آن است كه این واژه ها همان گونه كه قرآن نشان داده وجود داشته است، یا شكل توسعه یافته واژه های غیرعربی قدیمی است. قرآن بدون هیچ شرح و توضیحی نام «نصرانی / نصارا» را برای مسیحیان به كار برده است و بسیار مشكل بوده است تا معنی و منشأ آن را تعقیب كند. خوشبختانه دو دسته آیات ـ كه هر دسته از دو آیه تشكیل می شود ـ در قرآن آمده است كه روشن شدن معنای واژه «نصرانی / نصارا» در گرو جمع آن آیات است.
واژه «نصارا» در چند آیه قرآن آمده است. دو آیه از این آیات به پیروان عیسی اشاره می كند، بدین عبارت: «آنان كه گفتند ما نصارا هستیم»:
«و من الّذین قالوا إنّا نصاری أخذنا میثاقهم فنسوا حظاً ممّا ذكّروا به فأغرینا بینهم العداوة و البغضاء إلی یوم القیامة و سوف ینبئهم الله بما كانوا یصنعون» مائده/14
و از كسانی كه گفتند ما نصارا هستیم پیمان گرفتیم، آن گاه بخشی از آنچه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند، سپس بین ایشان تا روز قیامت دشمنی و كینه انداختیم؛ و خداوند به زودی آنان را به [نتیجه] آنچه كرده اند، آگاه می سازد.
«لتجدنّ أشدّ الناس عداوة للّذین آمنوا الیهود و الّذین أشركوا و لتجدنّ أقربهم مودّة للّذین آمنوا الّذین قالوا إنّا نصاری ذلك بأن منهم قسّیسین و رهباناً و أنّهم لایستكبرون» مائده/82
یهودیان و مشركان را دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان [مسلمانان] می یابی؛ همچنین مهربان ترین مردم را نسبت به مؤمنان [مسلمانان] كسانی می یابی كه می گویند ما نصارا هستیم؛ این بدان است كه در میان ایشان كشیشان و راهبانی[حق پرست] هستند و نیز از آن روی است كه كبر نمی ورزند.
اینكه مسیحیان در عباراتی این چنین به نصارا بودن خود تصریح كرده اند، در حقیقت ناشی از رویداد خاصی است كه برای عیسی و حواری اش اتفاق افتاده است كه قرآن در آیات زیر شرح می دهد:
«فلمّا أحسّ عیسی منهم الكفر قال من أنصاری إلی الله قال الحواریون نحن أنصارالله آمنّا بالله و اشهد بأنّا مسلمون» آل عمران/52
سپس هنگامی كه عیسی به كفر آنان پی برد، گفت انصار و یاوران من درراه خداوند كیستند؟ حواریون گفتند ما انصار و یاوران [دین] الهی هستیم، به خداوند ایمان آورده ایم و گواه باش كه ما فرمان برداریم.
«یا أیها الّذین آمنوا كونوا أنصار الله كما قال عیسی ابن مریم للحواریین من أنصاری إلی الله قال الحواریون نحن أنصارالله فآمنت طائفة من بنی اسرائیل و كفرت طائفة فأیدنا الّذین آمنوا علی عدوّهم فأصبحوا ظاهرین» صف/14
ای مؤمنان، یاوران [دین] خدا باشید، چنان كه عیسی بن مریم به حواریون گفت چه كسانی در راه دین خدا انصار و یاوران منند؟ حواریون گفتند ما یاوران [دین] خداوندیم؛ سپس گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی [انكار و] كفر ورزیدند؛ آن گاه مؤمنان را در برابر دشمنشان یاری دادیم، و پیروز گردیدند.
روشن است كه نظیر «نصارا» در عربی قرآن «انصار» است. فعل «انصار»؛ «نَصَرَ» است كه به معنای «حمایت كردن، كمك كردن، یاری رساندن و پشتیبانی كردن» است. بنابراین، «انصار» به معنای «یاران» است. دو آیه بالا جوّ دینی و معنایی ویژه «انصار» را نشان می دهد. هنگامی كه این واژه برای اشاره به مسیحیان به كار می رود. واژه «انصار» كه در سیاق پاسخ مسیحیان «انصار عیسی در راه خدا» وجود دارد، نهایتاً به معنای «یاران و انصار الله» است كه عیسی مردم را به سوی آن فرا می خواند.
شبیه فعل «نصارا» در چند آیه قرآن آمده است كه به پیروان حضرت محمد اشاره دارد. به طور مثال، در دو آیه زیر، ابتدا مهاجران را ـ كسانی كه از شهرهاشان برای پیروی از حضرت محمد(ص) كه خود از آزار و اذیت گریخته بود، مهاجرت كرده بودند ـ «یاری كنندگان خدا و رسولش» می داند.
همچنین در اینجا كمك به پیامبر، كمك به خود خداوند ـ یعنی كمك به خاطر خداوند ـ شمرده شده است.
دومین آیه، مؤمنان را به یاری خداوند تشویق می كند تا خداوند نیز آنان را یاری كند:
«للفقراء المهاجرین الّذین أخرجوا من دیارهم و أموالهم یبتغون فضلاً من الله و رضواناً و ینصرون الله و رسوله أولئك هم الصادقون» حشر/8
برای بینوایان از مهاجران است كه از خانه و كاشانه هاشان و ملك و مالهاشان رانده شده اند، و در طلب بخشش و خشنودی خداوندند و [دین] خداوند و پیامبر او را یاری می دهند؛ اینانند كه راستگویانند.
«یا أیها الّذین آمنوا إن تنصروا الله ینصركم و یثبّت أقدامكم» محمد/7
ای كسانی كه ایمان آورده اید اگر[دین] خدا را یاری دهید، شما را یاری می دهد و گامهاتان را استوار می دارد.
بنابراین روشن است كه واژه «نصاری» از یك واژه اصیل به احتمال قوی آرامی گرفته شده است كه به معنای «انصار» در عربی است و با نام «الله» به كار رفته به معنای «یاران خدا» است.
هم زمان با قرآن، مردم عرب زبان شبه جزیره عربستان واژه های «نصرانی» و «نصاری» را به عنوان یك نام برای مسیحیان به كار می بردند. اعراب نسبت به معنای واقعی این واژه ها بی اطلاع بودند، زیرا این واژه ها نه تنها در زبان عربی آن زمان وجود نداشت، بلكه زمینه های تاریخی شان نیز ناشناخته بود. قرآن برای عربها، پرده از راز و رمزی برداشت كه آنها و اجدادشان از آن رمز خبری نداشتند. این سرّ فقط به عربها محدود نمی شد، بلكه همه مسیحیان و یهودیانی را كه ارتباطشان با انجیل ـ كتابی كه خداوند بر عیسی فرو فرستاد و در آن مسیحیان را «نصاری» یا «انصار[الله]» نامید ـ قطع شده بود، نیز در بر می گرفت. این بی خبری به وسیله خود انجیل متّی تأیید و امضاء شد كه ریشه شناسی اشتباهی از واژه «نصارا» می دهد. نویسندگان دیگر اناجیل، تلویحاً اشتقاق نصاری از ناصره را قبول دارند؛ همچنان كه بیشتر مسیحیان نیز ادّعای انجیل را مبنی بر اینكه «ناصری» نام عیسی است، می پذیرند.
طبق حادثه ای كه در آیات (آل عمران/3 و صف/14) توصیف شده است، عیسی، نامی را كه خداوند پیش تر در انجیل به پیروانش داده بود یادآور می شود. از این رو هنگامی كه از آنان می پرسد كه چه كسانی انصار وی در راه خدا هستند، حواریونش به وی پاسخ می دهند كه آنها «یاران و انصار خدا» هستند.
قابل توجه آن كه خداوند، نه تنها معاصران عیسی را بلكه همه پیروان او را با چنین عبارتی توصیف می كند:
«آنهایی كه گفتند ما نصارا هستیم.» (مائده/14و82)
این در حقیقت اشاره ای است به حادثه اصلی یادشده در آیات (آل عمران/3 و صف/14) كه بیان می دارد؛ هر شخصی كه خودش را به عنوان یك «نصارا» اعلام می كند در حقیقت با این ادّعا به طور ضمنی بیان می كند كه او همان سوگندی را خورده است كه حواریون عیسی خورده اند؛آن گاه كه خود را بعد از عیسی به عنوان انصارالله اعلام كردند.
در اینجا باید توجه كنیم كه برخی نویسندگان لازم دانسته اند معنایی دینی برای واژه نصارا در نظر گیرند و نه فقط معنایی كه نصارا را به ناصره مرتبط می سازد. «مور» تعدادی از این پیشنهادهای ریشه شناسی را ذكر كرده است. مثلاً او یك نظریه قدیمی را در مورد آیه 23 باب 2 متی ذكر می كند و بیان می دارد كه «عیسی، ناصری نامیده شد، نه تنها به خاطر اینكه خانه اش در ناصره بود، بلكه به خاطر اینكه او منجی بود»(مور، 1960/430) اگر چه، ما قبلاً نشان داده ایم كه نصارا واقعاً نام عیسی نبوده بلكه نام پیروانش بود.
حال، چگونه توضیح مغالطه آمیز ریشه شناسی نصارا، در متی ذكر شده است؟ حقیقت آن است كه این ریشه شناسی با تصوری نادرست نسبت به نصارا به عنوان نام عیسی در هم تنیده شده است. نویسنده آن انجیل خاص، شبیه دیگر نویسندگان كتابهای انجیل، چندین دهه بعد از زمان عیسی كتابش را تألیف كرد. تا آن هنگام، واژه «نصارا» نامی برای پیروان عیسی بود، اما بسیاری از جزئیات دین عیسی از دست رفته بود، به خاطر این حقیقت كه انجیل دیگر برای بیشتر مردم در دسترس نبود. زمینه تاریخی نام پیروان عیسی «نصارا»، یك بخش از اطلاعاتی بود كه برای بیشتر مردم و نیز نویسنده متّی دست نایافتنی شده بود. امّا متّی به این نتیجه رسید كه شباهت بین واژه نصارا و نام شهر ناصره خیلی نزدیك است، به گونه ای كه نمی توان گفت این شباهت اتفاقی است. بنابراین، او به سادگی گمان كرد كه نصارا باید از ناصره مشتق شده باشد؛ نام شهری كه تصور می شود عیسی در آن زندگی كرده است.
اكنون دانستیم كه هرگز نصارا از ناصره مشتق نشده بود. نیز دانستیم كه شباهت بین نصارا و ناصره یك تقارن و اتفاق تنها نبود؛ چیزی كه نویسندگان اناجیل نیز یادآور شده اند. در این میان ما می مانیم و نتایج بسیار جذّاب و دل انگیز؛ از آن جمله اینكه «ناصره» در حقیقت نامش را از واژه «نصارا» گرفته است و نه از راه های دیگری كه در انجیل آمده است. اگر آن شهر در واقع كم اهمیت بود، همچنان كه بیشتر محققان پذیرفته اند، پس می توانست به راحتی نام «ناصره» را كسب كند تا شهر «نصارا» بشود. این بدان معنی است كه نام قدیمی این شهر می بایست در منابع قدیم ذكر می شده است. اینك هیچ مدركی در دست نیست تا این نظریه عده ای از محققان را تأیید كند كه سكوت نویسندگان قدیمی در مورد ناصره نشان می دهد كه این شهر بعداً تأسیس شده بود.

2. ریشه شناسی انجیل

ممكن است برخی تعجب كنند كه هر چهار انجیل نسبت به ریشه شناسی واژه نصارا كاملاً اشتباه كرده اند. امّا باید یادآور شویم كه در چهار انجیل اختلاف و آشفتگی بسیار است عجیب آن كه كما بیش، ناآگاهی گسترده در باره معنای كامل خود واژه «انجیل» وجود دارد. هر چند قرآن معنای این واژه را برای ما توضیح می دهد.
كلمه انگلیسی Gospel كه به معنای «بشارت، مژده» است به عنوان ترجمه یونانی واژه Evayye ioviمشهور شده است. با این حال، پژوهشگران تلاش كرده اند تا ریشه شناسی قانع كننده ای برای این واژه در فضای اندیشه مسیحیان پیدا كنند. از طرف دیگر، قرآن ما را به سوی پاسخ به این پرسش راهنمایی می كند؛ هنگامی كه می گوید: خداوند بر عیسی كتابی به نام انجیل نازل كرد:
«وقفینا علی آثارهم بعیسی ابن مریم مصدّقاً لما بین یدیه من التوراة و آتیناه الإنجیل فیه هدی و نور و مصدّقاً لما بین یدیه من التوراة و هدی و موعظة للمتّقین» مائده/46
و به دنبال ایشان عیسی بن مریم را فرستادیم كه گواهی دهنده بر [حقانیت] تورات بود كه پیشاپیش او بود، و به او انجیل را دادیم كه در آن نوری هست و همخوان با تورات است كه پیشاپیش آن [نازل شده] است؛ و راهنما و پندآموز پارسایان است.
این روشن است كه «انجیل» همان كلمه یونانی Evayye iovi است و بنابراین به معنای «بشارت» است. آیه زیر توضیح می دهد چرا كتاب عیسی «بشارت» بود:
«و إذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل إنّی رسول الله إلیكم مصدّقاً لما بین یدی من التوراة و مبشّراً برسول یأتی من بعدی اسمه أحمد فلمّا جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین» صف/6
و چنین بود كه عیسی بن مریم گفت ای بنی اسرائیل من پیامبر خداوند به سوی شما هستم، [او] استوار دارنده توراتی كه پیش روی من است و بشارتگر به پیامبری كه پس از من می آید و نامش احمد است؛ و چون برایشان پدیده های شگرف آورد، گفتند این جادوی آشكار است.
این آیه آشكار می كند كه كتاب عیسی نامش را از این حقیقت كسب كرده است كه «بشارتی» درباره نبوت آینده حضرت محمد آورده است. نام «احمد» در آیه بالا یكی از نامهای حضرت محمّد است؛ هر دو نام احمد و محمد همان معنای «شخص ستایش شده» را دارند.
آوردن «بشارت» درباره حضرت محمد و تصدیق منشأ الهی تورات، اهداف اصلی عیسی بودند. تصدیق منشأ الهی تورات، آن قدر در نبوت عیسی اساسی و محوری بود كه خداوند كتابی را كه بر عیسی فرو فرستاد بعد از آن ذكر كرد.
كتابی كه در حقیقت نامش به معنای «بشارت درباره حضرت محمد» است باید جزئیات زیادی درباره حضرت محمد داشته باشد. البته قرآن بدین نكته پرداخته است:
«الّذین یتّبعون الرّسول النّبی الأمّی الّذی یجدونه مكتوباً عندهم فی التوراة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنكر و یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال الّتی كانت علیهم فالذین آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتّبعوا النور الذی أنزل معه أولئك هم المفلحون» اعراف/157
كسانی كه از فرستاده و پیامبر امی پیروی می كنند كه نام [و نشان] او را در تورات و انجیل كه در نزد ایشان است نوشته می یابند، [همو] كه آنان را به نیكی فرمان می دهد و از ناشایستی باز می دارد، و از آنان قید و بندهای [پیمانهای] سنگین را كه بر آنان مقرر شده بود بر می دارد، و كسانی كه به او ایمان آورده و او را گرامی داشته و یاری كرده اند و از نوری كه همراه او نازل شده پیروی می كنند، اینان رستگارند.
«محمّد رسول الله و الّذین معه أشدّاء علی الكفّار رحماء بینهم تراهم ركّعاً سجّداً یبتغون فضلاً من الله و رضواناً سیماهم فی وجوههم من أثر السجود ذلك مثلهم فی التوراة و مثلهم فی الإنجیل كزرع أخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزرّاع لیغیظ بهم الكفّار وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و أجراً عظیماً» فتح/29
محمد پیامبر الهی است و كسانی كه با او هستند بر كافران سختگیر و با خودشان مهربانند؛ آنان را راكع و ساجد بینی كه در طلب بخشش و خشنودی خداوندند؛ نشانه آنان در چهره هاشان از اثر سجود [آشكار] است؛ و این است توصیف آنان در تورات؛ و توصیف آنان در انجیل هست، همانند نهالی كه جوانه اش را برآورد، و آن را نیرومند سازد و ستبر گردد و بر ساقه هایش بایستد، و كشاورزان را شاد و شگفت زده سازد، تا از [دیدن] ایشان كافران را به خشم آورد؛ خداوند به كسانی از ایشان كه ایمان آورده اند و كارهای شایسته كرده اند، آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.
قابل توجه است كه در خود چهار انجیل، مطلبی به چشم نمی خورد تا با این استنباط كه واژه Gospel «انجیل» به معنای «كتاب» است، مخالفت كند.
در ترجمه كینگ جیمز از عهد جدید، واژه Gospel پنج بار در انجیل متّی آمده است (13/26، 14/24، 5/11، 35/9 و 23/4) شش بار در مرقُس (15/16، 9/14، 10/13، 15 ، 14/1 و 1/1) و چهار بار در لُوقا (1/20 و 6/9 و 22/7 و 18/4). ممكن است عجیب به نظر برسد كه این واژه هرگز در انجیل یوحنّا نیامده است! اگر چه آنچه برای ما در اینجا مهم است، این حقیقت است كه این واژه در پانزده حادثه گوناگون در اناجیل به كار رفته است. بدین رو مشكل است كه «انجیل» را به عنوان «مفهوم» برخی از آن موارد بدانیم و در عوض آن، پیشنهاد كنیم كه «انجیل» یك «چیز» است. علاوه بر این، این حقیقت كه انجیل دوازده مرتبه به عنوان چیزی توصیف شده كه به وسیله خود عیسی «مثل: متّی، 35/9 و 23/4) یا یارانش (مثل: مرقس، 15/16 و لوقا، 6/9) موعظه شده است، قویاً حاكی از آن است كه برای نویسندگان چهار انجیل، یقین حاصل شده بود كه این واژه را به عنوان اشاره به «كتاب» به كار می بردند. در سه مورد كه واژه Gospel در اناجیل آمده است. مرقس آن را در یك جا به معنای چیزی كه باید بدان ایمان آورد (مرقس، 15/1) و جای دیگر به «منتشر شده در میان همه ملتها» (مرقس، 10/13) توصیف كرده است و آن را در اولین جمله كتابش این گونه ذكر می كند: «آغاز انجیل عیسی مسیح»(مرقس، 11/1).
هشت مورد از مواردی كه Gospel در دیگر اناجیل به كار رفته بسیار گیج كننده است. اگر چه بیشتر موارد كاربرد این واژه در این اناجیل سه گانه با هم هماهنگ است، اما بیشتر موارد آن به عنوان چیزی كه می تواند «موعظه» باشد، توصیف شده است. موارد دیگر واژه Gospel به بخشی ازكتاب رسولان بر می گردد، به واقعه ای كه غیر یهودیان باید «بشنوند» و «ایمان بیاورند». (اعمال رسولان، 7/15)
بنابراین، روشن است كه واژه Gospel در چند جا به عنوان معنی یا اشاره به «كتاب» پنداشته شده كه كمتر مورد سوء استفاده قرار گرفته است. در حقیقت واژه «اناجیل» به كار رفته است تا به ابتدای چهار كتاب انجیل اشاره كند. به عبارت دیگر، كاربرد واژه ٌ Gospel در خود چهار انجیل و تمام اناجیل با وحی قرآنی مطابق است كه اصطلاح انجیل - یعنی Gospel در انگلیسی - واقعاً نام یك كتاب بود؛ همان كتابی بود كه خداوند بر پیامبرش عیسی فرو فرستاد.

3. «شام آخر» یا «مائده آسمانی»

واژه «نصارا» و «انجیل» از جمله مواردی است كه توسط نویسندگان اناجیل به طور جداگانه مورد بررسی قرار نگرفته است، مانند هم ردیفان كه اطلاعات درست وغلط تورات را درهم و آمیخته نوشتند. مثالهای شبیه دیگر نیز بسیار است. نمونه استثنایی و جالبی كه نویسندگان اناجیل تحریف كردند، سرگذشت عیسی یا به اصطلاح «شام آخر» است. چهار انجیل، به میزان زیادی در تفصیل و شرحشان نسبت به حادثه شام آخر اختلاف دارند. البته تضاد بین اناجیل، در اینجا به ما ربطی ندارد. بنابراین ما به شرح و معرفی كسی بسنده خواهیم كرد كه آن شام را ترتیب داده بود:
«روز اول عید، كه تمام خانه های یهودی ها از زمانی كه با خمیرترش درست شده بود پاك می شد، شاگردان عیسی پیش او آمده پرسیدند: «شام مخصوص عید را كجا آماده كنیم و بخوریم؟»(17) او جواب داد كه به شهر بروند و به فلان شخص بگویند: «استاد ما می گوید وقت من رسیده است، و من و شاگردانم در منزل شما شام می خوریم»(18) شاگردان اطاعت كردند و شام را در آنجا حاضر كردند.(19)» (متی، 19-17/26)
«روز اول عید كه مردم گوسفند قربانی می كردند، شاگردان عیسی پرسیدند: «كجا می خواهید برویم و شام عید قربان را بخوریم؟»(12) عیسی دو نفرشان را به شهر اورشلیم فرستاد تا شام را حاضر كنند و گفت: «همین طور كه می روید، یك نفر را می بینید كه به طرف شما می آید، یك كوزه آب هم در دستش است. دنبالش بروید. (13) به هر خانه ای داخل شد، به صاحب آن خانه بگویید: استادمان ما را فرستاده است تا اطاقی را كه برای ما حاضر كرده اید تا امشب شام قربان را بخوریم، ببینیم.(14) او شما را به طبقه دوم به یك اطاق بزرگ و مرتب می برد. سفره را همان جا بیندازید.(15) پس آن دو شاگرد به شهر رفتند و همان طور شد كه عیسی گفته بود. پس شام را حاضر كردند.» (مرقس، 16-12/14)
«روز عید قربان فرا رسید. در این روز می بایست بره قربانی را ذبح كرده با نان فطیر بخورند.(7) عیسی، پطرس و یوحنا را جلوتر فرستاد تا جایی پیدا كنند و در آنجا شام عید را حاضر نمایند.(8) آنها از عیسی پرسیدند: میل دارید شام را كجا آماده كنیم؟(9) جواب داد: همین كه وارد اورشلیم شدید، مردی را می بینید كه یك كوزه آب به دست گرفته است. دنبال او به خانه اش بروید، (10) و به صاحب خانه بگویید: استاد ما، ما را فرستاده است تا اطاقی را كه باید شام عید را در آنجا صرف كنیم به ما نشان دهید.(11) او هم شما را به یك اطاق بزرگ در طبقه دوم می برد كه قبلاً برای ما حاضر شده است. همانجا شام را حاضر كنید.(12) آن دو شاگرد به شهر رفتند و هر چه عیسی گفته بود، همان طور شد. پس شام را حاضر كردند.»(13) (لوقا،13-7/22)
«بالأخره شب عید قربان فرا رسید و عیسی با شاگردان خود سرشام حاضر شد. عیسی می دانست كه این آخرین شب عمر او بر زمین است و بزودی پیش خدای پدر به آسمان بر می گردد. شیطان كه یهودای اسخریوطی پسر شمعون را از قبل فریب داده بود تا به عیسی خیانت كند، در وقت شام به فكر او انداخت تا در همان شب نقشه خود را عملی كند.» (یوحنا، 2-1/13)
این نمونه آشكار دیگری از ناهمسازی میان اناجیل است؛ در حالی كه مرقُس و لوقا به توصیفات بسیار شبیه در مورد این حادثه تصریح كرده اند، متّی و یوحنا مطالب بسیار متفاوتی ارائه كرده اند كه مرقُس و لوقا پیرامون این حادثه بازگو نكرده اند. خداوند حقیقت این حادثه را در قرآن، در آیات زیر بیان می كند:
«إذ قال الحواریون یا عیسی ابن مریم هل یستطیع ربّك أن ینزّل علینا مائدة من السّماء قال اتّقوا الله إن كنتم مؤمنین. قالوا نرید أن نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم أن قد صدقتنا و نكون علیها من الشاهدین. قال عیسی ابن مریم اللهمّ ربّنا أنزل علینا مائدة من السّماء تكون لنا عیداً لأوّلنا و آخرنا و آیة منك و ارزقنا و أنت خیرالرّازقین. قال الله إنّی منزّلها علیكم فمن یكفر بعد منكم فإنّی أعذّبه عذاباً لا أعذّبه أحداً من العالمین»
مائده/112ـ115
و چنین بود كه حواریون گفتند ای عیسی بن مریم، آیا پروردگارت می تواند برای ما مائده ای از آسمان نازل كند؟ گفت اگر مؤمنید از خداوند پروا كنید. گفتند می خواهیم از آن بخوریم و دلهامان آرام گیرد و بدانیم كه به ما راست گفته ای و خود ازگواهان آن باشیم. عیسی بن مریم گفت بار پروردگارا برای ما مائده ای از آسمان نازل فرما كه عیدی برای امروزیان و آیندگانمان و معجزه ای از تو باشد، و به ما روزی ببخش كه تو بهترین روزی دهندگانی. خداوند گفت من فرو فرستنده آن بر شما هستم، ولی پس از آن اگر كسی از شما انكار ورزد او را به چنان عذابی دچار می سازم كه هیچ یك از جهانیان را عذاب نكرده باشم.
فرود آمدن مائده ای از آسمان در پاسخ به خواهشی از سوی یارانش، معجزه دیگری از حضرت عیسی است كه در انجیل از آن سخنی به میان نیامده است. چهره واقعی داستان «شام آخر» در انجیل، این حادثه است.

4. نتیجه

بر خلاف كتاب مقدس تورات و انجیل كه پر از اطلاعات اشتباه، غلط و ناهمساز هستند، قرآن از دقت شگفت و استواری برخوردار است. ما دراین مقاله دو مثال جالب و استثنایی را كه نشانگر این واقعیت هستند مورد مطالعه قرار دادیم كه عبارتند از ریشه شناسی واژه های نصارا و Gospel و لوازم تاریخی آنها. اطلاعات مطرح شده در انجیل، شگفتی و استواری ندارند، چه رسد به اینكه قانع كننده نیز باشد. نیز ممكن است این اطلاعات با حقایق تاریخی مشهور ناسازگار باشد. نتیجه همه مباحث بالا این است كه جنبه های مهم تاریخی حضرت عیسی تحریف شده است.
از سوی دیگر، قرآن ریشه شناسی درستی برای واژه های «نصارا» و «انجیل» پیشنهاد می كند. اطلاعات قرآنی بر حقایق تاریخی مربوط به حضرت عیسی(ع) پرتو افكنده است كه از طریق منابع دیگر نمی توان بدان دست یازید. این اطلاعات و لوازم تاریخی شان با آیات قرآن و حقایق تاریخی رسمی توافق دارند. نیز دیدیم كه حادثه «شام آخر» در اناجیل در حقیقت یك روایت تحریف شده از یك واقعه كم و بیش متفاوت است.
نكته مهم درباره تفاوت طبیعی كتاب مقدس و قرآن این است كه هر چه كتاب مقدّس بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد نقاط ضعف آن بیشتر آشكار می شود، درحالی كه قرآن هر چه بیشتر مورد بررسی قرار می گیرد تحریف ناپذیری آن بیشتر نمایان می شود. بهترین سخن پایانی برای این مقاله، آیه قرآنی زیر است كه بر حقیقت بالا تأكید می كند:
«أفلایتدبّرون القرآن و لوكان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً كثیراً» نساء/82
آیا در[معانی] قرآن نمی اندیشند؟ و اگر از نزد كسی غیر از خدا بود در آن اختلاف بسیار می یافتند.

پی نوشت‌ها:

اصل این مقاله به زبان انگلیسی بوده و عنوان آن چنین است:
The Qur'anic Etymologies of "NAZARENE" and "GOSPEL" and their historical implications.
این مقاله بر اساس مطالب كتابمان با عنوان «پیشینه تاریخی بنی اسرائیل، تحریف ناپذیری قرآن را اثبات می كند» (مالزی، نور دین، 1999م) به رشته تحریر درآمده است.

References
Cullamnn, O. (1962). Nazarene. In: The Interpreter's Dictionary of the Bible: An Illustrated Encyclopedia, K-Q, New York: Abingdon Press, 523-524.
Davies, W.D. & Allison, D.C. (1988). A Critical and Exegetical Commentaary on the Gospels According to Saint Matthew, wol. 1: Introduvtion and Commentary to Matthew, Ddinburgh: T. & t. Clark Limited.
Fatoohi, L & Al-Dargazelli, S (1999). History Testifies to the Infallibility of the Qur'an: Early History of the Children of Israel, Malaysia, A.S. Noordeen (Also available for free download from http: //www.Quranic-studies.com).
Moore, G. F. (1920). Nazarene and Nazareth. In: F.J. Foakes Jackson & K. Lake (eds.), The Beginnings of Christianity, Part I, vol. 1: Prolegamena I; the Acts of the Apostles, London: Macmillan & co., 426-432.
Pellett, D.C. (1962). Nazareth. In: The Interpreter's Dictionary of the Bible: An Illustrated Encyclopedia, K - Q New York: Abingdon Press, 524-526.
Theissen, G. & Mertz, A. (1998). The Historical Jesus: A Comprehensive Guide, translated from German by John Bowden, London: SCM Press.
Helms, R. (1989). Gospel Fictions, New York: Prometheus Books.

مقالات مشابه

تصلیب و مرگ عیسی از نگاه مفسران اسلامی

نام نشریهپژوهش‌های ادیانی

نام نویسندهمحسن گلپایگانی, عارفه گودرزوند

بررسی مقایسه‌ای ولادت عیسی در اناجیل اربعه و قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهعبدالمجید طالب تاش, جواد فروغی

بررسي مقايسه اي لوكوس مسيحيت با كلمه در قرآن

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمنصور معتمدی, ولی عبدی

تجسد «عیسی مسیح» از دیدگاه مسیحیت و اسلام

نام نشریهطلوع نور

نام نویسندهمحمداسحاق ذاکری, محمدباقر قیومی

مسیح شناسی در قرآن و عهد جدید

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهعباس اشرفی, فاطمه قربانی